بزرگ شدم...
تغییر کردم...
چون دیگه نمیترسم! از هیچ چیز و هیچکس
فهمیدم ترس یعنی انجام ندادن کارها یعنی نخواستن! به کرات، تجربه و زندگی بهم ثابت کرد که وقتی یه چیزی یه کاری رو که دلم میخواد انجام بدم و از انجام و اقدام به اون عمل میترسم باعث میشه دست و دلم بلرزه، که با هر منطق و توجیه و بهانه ای ازش دست بکشم، که انجامش ندم...
و این دلیلش فقط ترسه و ترس.
ترس از تغییر شرایط ترس از بهم خوردن حس و حال کنونی ترس از دست دادن یه موقعیت، ترس از عدم سرانجام و «ترس از شکست»
غافل ازینکه شکست یعنی همون ترس و انجام ندادنش
وقتی بعد بیست و هفت هشت سال از زندگیم به خودم و گذشتم نگاه کردم... چه نگاهی! دیدم و فهمیدم خیلی از ترس های زمان و وقت اصلا لزومی نداشته! چون یا اتفاق نیفتادن یا بعداز گذشت فقط دو روز همه چیز عادی شد حتی چیزایی که از دست دادم و فهمیدم اگه بدون ترس انجامش میدادم الان چقدر اوضاع بهتر بود چقدر حس و حالم بهتر میشد و یا بهتر بگم شاید با تمام وجود نخواستم...
آره
بزرگ شدم...
بیشتر ازین نباید و نمیخوام وقت و زمان قشنگ زندگیم رو جای لذت، ترس و نمیخوام و نمیشه پُر کنه!
پس انجام میدم هر اون چیزی رو که میخوام هر اون چیزی که تو ذهن و قلبمه
بدست میارم هرچیزی که بخوام چون هیچ چیز و هیچ کس و هیچ قدرتی بالاتر از «خدا» نیست
خدا هم بهترینارو برای بنده هاش میخواد. مونده بندش چی بخواد
و دیگه نمیخوام در درگاه خدا شرمنده باشم و بگم : ترسیدم..!
همیشه یادم میمونه که: بزرگترین چیزها در دیدگاه من، کوچکترین چیزها برای خداست
پس تغییر دادم تفکرات و عادت های سابقم رو
تغییر دادم سبک زندگیم رو
چون میخوام از بهترین نعمات خدای بزرگ بهره ببرم
ایمان دارم خدا برعکس ما آدما برای دکور و تزئین چیزی رو آماده نکرده و نگه نمیداره! ناشکری یعنی استفاده نکردن از قدرت لایزالی ک از خودش در ما بندگانش وجود داره
فریاد میزنم با تمااااااااام قدرت و تکرار میکنم:
خدایا خداوندا سپاسگزارم
که هر روز در هر جنبه ای از زندگی
بهتر و بهتر
سالم و سالم تر
ثروتمند و ثروتمندتر
و قدرتمند و قدرتمندتر میشم
پ.ن
خدای بزرگ خودش وعده داده: بخوان مرا تا استجابت کنم تو را...
خوبه که بدونیم چی میخوایم که نترسیم و ایمان داشته باشیم
- ۹۶/۰۳/۱۳